گفتوگو با «علی رهبری» دربارهی سوییت «ایران من» و اجرای آنتالیا برای من مادرم ایران بوده و ایران، مادرم
گفتوگو با «علی رهبری» دربارهی سوییت «ایران من» و اجرای آنتالیا
برای من مادرم ایران بوده و ایران، مادرم
موسیقی ما - سوییتهای «مادرم ایران» به آهنگسازی و رهبری ارکستر «علی رهبری» و خوانندگی «محمد معتمدی» در تالار اسپندوس شهر آنتالیا اجرا خواهد شد. این برای اولین بار است که یک خواننده ایرانی به دعوت رسمی یک مجموعه دولتی در فهرست «آبونمان» سالانه برنامه یک ارکستر قرار گرفته است. مجموعه سوییتهای «مادرم ایران» دارای هفت موومان است که هر قسمت از آن به شخصیتی ایرانی تقدیم شده است. در این سوییت ها از گوشههایی از موسیقی سنتی و سرود «ای ایران» نیز الهام گرفته شده است. به همین بهانه با «علی رهبری» به گفتوگو نشستهایم:
- شهرت شما – در ایران و جهان- در رهبری ارکستر و موسیقی کلاسیک است؛ در صورتیکه رشته اصلی شما موسیقی سنتی است و فعالیتهایتان را با آهنگسازی شروع کردید و موفقیتهای اولیهی شما در همین زمینه بوده است؛ با این وجود چرا شما را در ایران به عنوان اهنگساز کمتر میشناسند؟
این که قطعات من را نمیشناسند از لطف همکاران، دوستان ، شاگردان و همکلاسیهایی بوده که بعد از انقلاب، نه تنها از قطعاتی چون نوحهخوان، خون ایرانی و چند اثر دیگر من که حتی در ایران منتشر هم شده بودند، صحبتی نکردهاند، بلکه به مدت ۳۰ سال تمام هم از رهبری من به عنوان تنها رهبر ایرانی با بیش از یکصد ارکستر بزرگ دنیا اسمی برده نشده است. البته بنده در این جریانات، تنها ایرانی نبودهام؛ اما دربارهی آهنگسازی، باید بگویم بله کاملا درست است، بنده فارغالتحصیل هنرستان عالی موسیقی ملی و هم فارغ التحصیل آکادمی هنرهای زیبای شهر وین هستم؛ البته این نتیجه پیگیری و تشویقهای استادم «حسین دهلوی» بود که اصرار داشتند من در هر دو رشته غربی و سنتی تمرین و تحصیل کنم. قطعهی نوحهخوان (داستان روز عاشورا)، خون ایرانی و چند قطعهی دیگر، نتیجه این دوران بودند که حدود ۷ سال قبل ازانقلاب در اتریش اجرا کردیم و ۴ سال قبل از انقلاب در ایران توسط آقای چمن ارا در موسسه بتهوون منتشر شده بودند. شاید باید به این رویداد هم اشاره کنم که در زمان انقلاب اسلامی، من در پاریس زندگی میکردم و از دوستانِ ایرانی شنیده بودم که تلویزیو آن زمان بارها همزمان با انقلاب و بعد هم در زمان جنگ ایران و عراق، موسیقی «نوحهخوان» بنده را پخش میکردهاند، به همین دلیل هم وقتی بعد از ۳۰ سال به ایران آمدم و دیدم کسی قطعات من را نمیشناسد، تعجب کردم.
- خیلیها در ایران بر این اعتقاد هستند که موزیسینی که موسیقی سنتی کار کرده باشد، شانس موفقیتش در موسیقی کلاسیک بسیار کم است، نظر شما چيست؟
این افراد تجربهای در این راه ندارند؛ چون برای بنده نتیجه عکس داشته است؛ بسیار حیف است که در ایران از روی بیتجربگی اصولا موسیقی را طبقهبندی و از هم جدا کردهاند و اکثرا به قولِ معروف «یا اینوری هستند یا آنوری»، موسیقی ملی مانند زبان مادری میماند که به احساس و فهم و درک موسیقی کمک میکند.
- اولین اجرای «مادرم ایران» دقیقا چه روزی خواهد بود و در كجا؟
اولین اجرای مادرم ایران در کنسرتی ویژه به دعوت بنیاد فرهنگی آنتالیا با ارکستر سمفونیک دولتی آنتالیا در روز هفتم اردیبهشت ماه در سالن اسپندوس خواهد بود.
این کنسرت برای ما، ایران و موسیقی ایرانی اهمیت خاصی دارد، تا آنجا که بنده اطلاع دارم، این اولین باری است که یک خواننده سنتی و یک رهبر ایرانی با موسیقی ایرانی به ارکستری خارج از ایران و به کنسرت هایابونمانشان دعوت میشوند. من از حدود ۱۰ سال پیش، ایدههایم را به عنوان «مادرم ایران» یادداشت کردم و حتی در این بین چند بار به آقای پژمان هم اطلاع میدادم که تصمیم دارم قطعهای بسیار ایرانی و نزدیک به موسیقی سنتی بنویسم، با همین ایده حتی قطعهای برای سه ویولن به عنوان عنتری و به مناسبت حمایت از مطربان (موزيسينهاى خيابانى) ایران نوشتم چون اعتقاد دارم در ایران و فقط در ایران به یک گروه بسیار با استعداد، «مطرب» میگویند و این اشتباه واقعا توهین بزرگی است، در کشورهای دیگر کلمهای هم طراز مطرب برای سرکوب یک گروه موسیقیدان ندارند. بعد از شنیدن تیتر «مادرم ایران» بود که شخصی با نام «محمد فرید ناصری» برایم شعری به همین نام فرستادند که من از آن بسیار خوشم آمد و آن را مانند یک سرود -ولی سرودی شاد- نوشتم و به آقای محمد رضا شجریان هدیه کردم، چون مادرم صدای ایشان را بسیار دوست داشتند. تابستان گذشته بود که آقای «باربد بیات» در منزل ما در اتریش، چندین صفحه پارتیتور «مادرم ایران» را دیدند و گفتند این آثار خیلی ایرانی هستند و تا به حال شبیهشان نوشته نشده؛ اگرشما اینها را تمام کنید، من نتهایشان را برایتان کپی (نت نويسى كامپيوترى) خواهم کرد. من از این پیشنهاد، بسیارخوشحال شدم چون در نظرداشتم برای ۹۰ سالگی استادم آن را منتشر كنم، کار را با همت ایشان به صورت بسیار جدی شروع کردیم و بالاخره چندماه پیش تمام شدند. این مجموعه به صورت ۷ پوئم سمفونیک نوشته شده اند که به هفت شخصیت برجسته تقديم شده اند. به غیر از قطعه نوحه خوان که به استاد حسین علیزاده تقدیم شده بقیه قطعات سال گذشته به اتمام رسیدهاند. اين قطعات به روح الله خالقی، حسین دهلوی، مصطفی كمال پورتراب، رحمت الله بدیعی و همدم رهبری مادرم تقدیم شده است. در این پویم سمفونیکها که یک قسمت ان روی شعر سعدی و دو قسمت روی اشعار فرید ناصری ساخته شده و از تمهای اصیل و محلی ایرانی مانند ۷ هشتم، ۸ هشتم، و یا ۱۳ هشتم وریتم کرشمه استفاده شده و اغلب ملودی ( دور از تو اندیشه بدان پاینده مانی تو جاودان ) از سرود ای ایران بهگوش میخورد و قسمتی از یک اتود استاد صبا نیز استفاده شده.
- این اثر با نوحه خوان که چندین سال قبل از انقلاب و در سن جوانی نوشتهايد چه فرقى مىكند؟
نوحه خوان برای مردم معمولی کمی سختتر است و باید چندین بار گوش کنند؛ ولی «مادرم ایران» آسانتر نوشته شده وسریعتر بگوش میرود؛ در ضمن این اولین باری است که من از صدای خواننده سنتی استفاده میکنم.
چون این ارکستر هم مانند دهها ارکستر دیگر همیشه میگفتند چرا من قطعه ای از خودم اجرا نمیکنم؟ این ارکستر من و آقای معتمدی را رسما با پرداخت دستمزد دعوت کردهاند. ببخشید که به واژه دستمزد اشاره میکنم چون فکر میکنم، این اولین باری است که یک خواننده سنتی با یک رهبر ایرانی برای شبی ایرانی حقوق دریافت میکنند؛ معمولا دوستان دیگر ایرانی خودشان ارکستر را اجاره میکنند و مخارجش به عهده خودشان است و مخاطبینشان هم اکثرا ایرانی هستند.
- دلیل انتخاب آقای معتمدی چه بوده است؟
من دو سال پیش که در ایران بودم به کنسرتى از دوست عزيز و گرانقدرم استاد «حسین علیزاده» دعوت شده بودم كه با صدای تمیز و زیبای ایشان آشنا شدم و تصمیم گرفتم با ایشان همکاریهایی داشته باشم.
- دربارهی نام اثر – مادرم ایران- هم توضیح میدهید؟
من۵۱ سال است که خارج از ایران زندگی میکنم؛ ولی هیچوقت احساس دوری از وطن و ایرانی بودن را نكردم چرا كه مادرم تا چند سال پیش یعنی تا آخرین روزهای عمرش در کنار من بود. مادری با بهترین خصوصیات اصیل ايرانى، یعنی بههمراه داشتن یک ایرانی کامل. برای من مادرم ایران بوده و ایران هم مادرم.
- چطور شد که شما بعد از سالها تصمیم گرفتید اثری ایرانی با تیتری بسیار ایرانی بنویسید؟
از سالها پیش گاه و گداری استادم حسین دهلوی و دوست عزیزم آقای احمد پژمان به من میگفتند چرا یک قطعه ایرانی نمینویسم و من را به نوشتن تشویق میکردند، ولی به عنوان مدیر هنری ارکسترهای مختلف واقعا وقت نمیکردم اين كار را به سرانجام برسانم. از آن طرف به عنوان رهبر ارکستر، همیشه علاقه داشتهام قطعهای واقعا ایرانی با ارکستر رهبری کنم؛ ولی اغلب قطعاتی را که از ایران برایم فرستادند بیشتر صدای غربی دست و پا شکسته و تقلیدی میدادند تا واقعا نشان دهنده ریتم ها و موسیقی سنتی ایران باشند.
- اما در این سالها قطعاتی نوشتید که توسط ارکسترهای دنیا اجرا شد؟
بله، اما آن قطعات واقعا برای موقعیتهای استثنایی و سفارشی بودهاند، مثلا قطعه «نیمه ماه» را با کمک سفید پوستان ضد آپارتایت برای حمایت از سیاهپوستان افریقای جنوبی وقتی نوشتم که ماندلا در زندان بود و ما توسط این قطعه توانستیم ۲۵۰خواننده سیاه پوست را به همراه یکصد نوازنده سفید پوست برای اولین بار در سالنهایی وارد کنيم که قبل از آن سیاهها حتى اجازه ورود به آن را نداشتند یا مثلا در زمان جنگهای داخلی لبنان قطعه ای به این مناسبت برای گروه ده نفرهی فلوتهای وینی به نام «بیروت» نوشتم. درزمانى كه مدیر فیلهارمونیک مالاگا بودم برای دهمین سال تاسیس ارکستر قطعه نسبتا بزرگی بنام قدرت فلامنکو برای کر مردان با ارکستر و در بروکسل هم در زمان مديريت دو اپرت یک ساعته در رابطه فوت پوچینی در بروکسل نوشتم؛ ولی مهمترین آن آثارى بر روى ترانههایی بوده که روی ۱۵۴ تا از سوناتهای شکسپیر نوشته شد و تعدادی از آن را آقای احمد پژمان وشاهین فرهت تنظیم کردهاند و امیدوارم روزی بتوانیم منتشرشان بکنیم چون حدود ۱۷ سی دی خواهند شد.
- چرا اصولا قطعات خودتان را رهبری نکردید؟
من اعتقاد داشته و دارم که یک مدیر هنری نباید از قدرت وامکانات خودش برای اجرای قطعاتش استفاده کند درحالی که دهها اهنگساز بدون امکانات منتظر اجرای قطعاتشان هستند.