برای حسین علیزاده
شما همه قلب ما هستید!
[ امیرحسین الهوردی - مدیر مسؤول موسسه فرهنگی هنری نقطه تعریف ]
من نمیدانم چه کسی گفته نوشتن بهانه میخواهد؟ من این چند کلمه را نه به بهانهی جایزه، نه به بهانهی تولد، نه به بهانهی دیریابی و کمیابی و نه به هیچ بهانهای دیگر، بلکه برای «حسین علیزاده» و دلهایی که هر بار آثارش را شنیدهاند، عاشقتر شدهاند، مینویسم...
خوب یادم هست روز اول دیدارمان در درکه به شما گفتم: «حسین علیزاده» یک نام است. یک لقب است یا بهتر بگویم یک فرهنگ است، مثل کلمه «استاد»! مرتبهای که ابتدا و انتهایش کلمهای نمیتوان گذاشت. بعدها دیدم در نامهای که در رد نشان شوالیه نوشتید در نهایتِ فروتنی گفتید: «به احترام مردم هنر پرور و هنر دوست به نام حسین علیزاده قناعت کرده، تا آخر عمر به آن پیشوند یا پسوندی نخواهم افزود.» اما من در اعلای درجه معتقدم حسین علیزاده، حسین علیزاده است. تنها یکی است و بی همتا... و هم از این روست که بر این عقیدهام که کسی پاره قلب شما نیست؛ بلکه همه قلبِ ما شمایید...
من شما را دیدهام و در خود شنیدهام. شما متولد شدید تا ما بشنویم. به نظر من روز تولد شما تنها یکم شهریور هزار و سیصد و سی نیست ؛ بلکه روزهایی است که نینوا را نوشتید و گبه را نقاشی کردید و شورانگیز را آفریدید و... و باز هم متولد شدید... من روزهایی را با شما سپری کردهام، هرچند کوتاه اما خاطرهانگیز... روزهایی که برای کنسرت به اصفهان آمدید و من تا زمان بازگشت به تهران همراهتان بودم... در فرودگاه...خندان خداحافظی کردید و رفتید. زمانی نگذشته بود که خبر آمد که سازتان را به هواپیما راه ندادهاند، بی درنگ تماس گرفتم و شما همچنان خندان بودید..روز نشست خبری آلبوم ملکه جملهای گفتید که مانند بمب صدا کرد: «حل مسایل موسیقی سختتر از حل مسایل هستهای نیست!» و باز هم خندان بودید...
نمی خواهم انشای خاطره کنم که دیگران بس شیرینتر و دلپذیرتر در سینه دارند؛ اما می خواهم بگویم علیزاده را دوست دارم با تمام خاطرهها و گفتهها و نغمههایش، با همه سادگی و عظمتش و با همهی ...و قلم را به احترامش بر زمین می گذارم ...ولی پایان این چند کلمه از جنس دیگری است...چیزی شبیه آغاز و یا شاید سلام! که گفته اند سلام سلامتی می آورد؛ باشد که سایه او بر سر ما و جامعه هنری بماناد. حسین علیزلده پایانی ندارد...